چهار شنبه 21 اسفند 1392برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : فافا
من خیلی خوشحالم که وسط اتاق تکونی هوس پست گذاشتن کردم نعچند روز صبح ها وقتی بیدار میشدم پنجره رو باز میکردم ببینم بوی عید میاد یا نه که بالاخره این بو چند روزِ رویت شده از هواشناسی فافا خونه تکونیمون هم تقریبا تموم شده و من هیچ کمکی به مامان محترمه نکردم خووو چیه خسته بودم کوه میکندم تو دانشگاهاتاق خودم تمیز کاریش از دیوار پاک کردن تا خرده کاریاش با خودمه و فقط فرش رو مامان زحمت شستنش رو میکشه چون منم دوست دارم حتما روزای اخر اسفند اتاقم بوی تاید هاله بده میزارم چند روز مونده به عید تازه شروع میکنم به تمیزکاری و الانم تازه یه سمت دیوار رو پاک کردم بخارشور رو هم مامان خانوم ترکوندن باید با دست دیوار پاک کنمعروسک هامم سری دوم رو مامان ریخت لباسشویی بشوره یه سری بزرگ ها رو هم باید خودم با دست بشورم خیلی سنگین میشن اب میکشن به خودشون کمرم میشکنه تا شسته بشنهمه عروسکام مثل دختر نداشتم میمونن هر سال میگم دیگه امسال جمعشون میکنم اما دلم نمیاد خیلی دوستشون دارم شاید عکسی از بچه هام بعداً گذاشتماز بابای بچه ها بگم که الان عروسی تشریف دارن شاید الان درحال رقصیدن باشنراستی تو عید حتما یه پست رمزدار میزارم راجبه ایده ها و قول قرارهایی که من ونفسی برای مراسمامون داریم بگو ایشالا این پست رو باید حتمی بزارم چون ایده ها زیادِ میترسم یادمون بره هنوز خرید نرفتم نمیدونم چرا امسال حس خرید ندارم از بس دوستام میگن مد طرح های امسال خیلی مزخرف شده ذوقم رو از دست دادم اما باید برای خرید شلوار کیف...برم مانتو رو شاید بعد از عید بگیرم شایدم یه چیزی دیدم خوشم اومد گرفتم کلاً وضعیتی نامعلوم دارمیه مانتویی دارم که دو بار تا حالا پوشیدم زیاد باب سلیقه من نیست چند ماه پیش رفتیم خرید بابا خوشش اومد دیگه منم دلش رو نشکوندم گفتم باشه رنگش اجری روشنِ کوتاه تا بالای زانوحالا اگه مانتو نگرفتم اون رو عید میپوشم از یه مانتوی سفید خوشم اومد بلند بود تقریبا میخواستم با شلوار مشکی کیف کفش مشکی ورنی ست کنم مامان گفت نه این مثل روپوش ازمایشگات میمونهتو گوگل دنبال کارای دستی سفره هفت سین میگردم خودم درست کنم اما نیست یا هست خیلی زشتِ حالا اگه چیز خوشگلی پیدا نکردم مجبورم برم بدم به مغازه جام های سفره هفت سین رو تزیین کنهچقدر یدفعه دلم سفره هفت سین خونه اقاجونم رو خواست یه سفره بزرگ مینداختن از اول تا اخر سفره رو پر از شکلات کشی شیرینی اجیل میوه میکردن منم بچه بودم خیلی شیرینی پفکی دوست داشتم با هر سری مهمونی که میومد منم سه چهارتا شیرینی کِش میرفتم میرفتم یه گوشه تند تند میخوردمهمیشه بادوم هایی که ورمیداشتم نمیدونم چرا تلخ بود بد به زور میخوردم به روم نمیاوردم که تلخِ تا بقیه متوجه کِش رفتنم نشناما الان چی اون سفره جاش رو داده به یه سفره هفت سین کوچولو روی اُپن اشپزخونه الانم شیرینی پفکی هست بادوم هست اما مزه اون موقع ها رو نمیدهبگذریم یه جوری حرف زدم انگار شصت سال رو رد کردم من فافا فقط بیست سال دارم اخ جون چهارشنبه سوری هم که داره میاد یکی از روزایی هست که من از نیمه دوم سال روزشماری میکنم برسه یادش خوش اخرین چهارشنبه سوری که من ونفسیم پیش هم بودیم خیلــــــــــــــــــــــــــــــی خیلـــــــــــــی خوش گذشت اون موقع باهم دوست نبودیم اما میدیدم که ترقه رو سمت ما نمیندازه حواسش هست کسی اذیتمون نکنه اما من وقتی میدیدم کسی حواسش نیست کپسولی رو مینداختم سمت نفسی بعدم خیلی ریلکس خودمو میزدم به اون راه چون کوچه شلوغ بود کسی شک نمیکرد من انداختم و من همچنان سربزیری زیرپوستی و کم محلی خودم رو پیش پسرهمسایه نفسمون حفظ میکردممامان نفسی هم که همش نفسی رو صدا میکرد دست در جیب کاپشن نفسی میبرد کلی هفت ترقه برمیداشت روشن میکرد و دل ما را میسوزاند چون هفت ترقه نداشتیم و نفسی در دسترس نبود که دست به جیبش بزنیم و برداریمیادمه چهارشنبه سوری اون سال اولین باری بود که من یه کمی ارایش کردم و مامان2 هم یه جوری ما رو برانداز کرد چندبار اصلا معذب شده بودم یه وضعیاون سال اولین چهارشنبه سوری بود که من و عشقم پیش هم بودیم چون هر سال بابا ما رو برمیداشت میبرد خونه بابابزرگ منم با دخترعموم که یکسال از من بزرگتر هستش رو به زور راضی میکردم کبریت رو روشن کنه تا من ترقه بزنم اما تا میخواستم ترقه رو ببرم سمت کبریت ایشون خیلی شیک کبریت رو مینداخت میرفت عقب منم ترقه رو نگاه میکردم که یه ذره روشن شده نمیدونستم الان پرتش کنم منفجر میشه یا نه اگه نگهش دارم خودم منفجر میشمشاید یکشنبه یا دوشنبه من با همین دخترعموم بریم خونه عمه تا سال تحویل بمونیم و من باز باید چهارشنبه سوری رو با این ترسو سر کنم البته هیچ مهماتی غیر از یه کپسولی فعلاً ندارمدوست داشتم یه گونی از این مهمات مثل کپسولی بمبک زنبوری...داشتم همه رو میزدم اصلا این صدای منفجر شدن میاد لب من به خنده باز میشه البته دروغ نگم یه کمی میترسمااا اما کیف منفجر کردنشون خیلی بیشتر از ترسشِسمت خونه ما که از الان چند روزه شروع کردن به بمب انداختن از این دست سازا که خیلی صداش زیادِ مامان اون روز میگه نکنه حمله کردن جنگ شده خبر نداریمپارسال خونه عمه با خانومای همسایشون از رو اتیشی که روشن کرده بودن پریدیم من سه بار پریدم به نیت خودم نفسی دخترمونهر سال همسری کلی سفارش میکنه که مواظب خودت باش نسوزیو... منم میگم چشم اما اتفاق خبر نمیکند کع پارسال دستم یه کوچولو سوزید اما زودی خوب شدبعضی وقتا یه کارای میکنم که زخمی میشم مثل ترقه بازی بعد همسری در پایان شب میپرسه خوبی دیگه اصلا استرسی میشم چه جوری بگم که کمتر اوج بگیره الانم وقتی میبینه ناخونم برگشته یا دستم رو بریدم اول چشم غره میره بعد میگه الان باید بگیرم بزنمت مواظب نیستی بعد مقداری کم محلی میکنه و در اخر وقتی با قیافه مظلوم من روبرو میشه نازم میکنه به احتمال زیاد تا یکشنبه قبل از رفتنم به خونه عمه سه تا پست دیگه خواهم گذاشت فعلا بابای هورا نوشت:عشقم به طور سورپرایزی امروز ساعت پنج و نیم وقتی در خواب بودم اس داد که یه عالمه برام کپسولی ترقه هفت ترقه خریده میخواستم تو رختخواب منهدم بشم از خوشحالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ممنون جیگمل من عشقنامه:هر سال وقتی چهارشنبه سوری میرسه خاطرات اولین چهارشنبه سوری که باهم بودیم برام زنده میشه با مرورش خنده رو لبام میشینه چند سالی که از هم دور بودیم وقتی چهارشنبه اخر سال میشد بازم خاطراتش برام زنده میشد یه بُغضی میشت تو گلوم اما الان دیگه با مرورش فقط دوست دارم بخندم چون میدونم دیگه دارمت میتونیم چهارشنبه سوری های بهتر از اولی درکنار هم داشته باشیم
نظرات شما عزیزان: ایشالا یه عالمه چارشنبه سوری در کنار هم باشین و بهتون کلی خوش بگذره دوست خوبم:مرسی عزیزم بوووووووووووس
سلام فافا جون سال نومبارک چرا پست جدید نمیذاری بابا منتظریم خب
پاسخ:سلااااااااااااااااااااااااااااام زهرا جون بابا من میخوام بزارم اما وقت نیست بوخودا:)
دخمله عیدت مفالکککککککککککککک
وییییی چرا تو سال جدیدی اپ نکردی؟ پاسخ:مخسییییییییی مریمی عید تو هم مجدد مبارک میخوام بزارم اما همش مهمونی میرم یا میاد وقت نیست
سلام خانومی عیدت مبارککککککککک
برای شوما و شوهرت ارزوی خوشـــــــــــــبختی دارم پاسخ:سلام عزیزم عید شمام مبارک ایشالا سال خوبی داشته باشی دریا
ساعت1:48---3 فروردين 1393
سلاااااااااام بوووووس بووووووووووووووووس عیدت مباررررررررررررررررررک
سال خوبی داشته باشین ایشالا بیام خونتون واسه تبریک پاسخ:سلام دریا خانووووووووووم اوه بوس هاشو ببین چه چسبید:) اگه شام نمیمونی بیا:)))
سال نوت مبارک فافا جون.امیدوارم در کنار همسر عزیزت روزای خوبی رو سپری کنی و همیشه شاد شاد باشی[بوسه][قلب]
پاسخ:سال نو شما و دختر گلتم مبارک باشه:-* همچنین شما عزیزم مواظب خودت خیلی باش
سلام عزیزم
عیدتوهم مبارک گلم... مگه من به تو آدرس ندادم؟ فکر کردم دادم که...ببخشید پاسخ:بابا دخمل خووو نقل مکان میکنی زودتر بگووووو
سلام عزیزم
امیدوارم بهت خوش گذشته باشه و عیدتم مبااارک پاسخ:سلام ملیحه جون خوش گذشت خیالت راحت:)عید شمام مبارک عزیزم غزل
ساعت8:57---26 اسفند 1392
فافاي تنبل
ببين واسه شوهرت چقده زحمت كشيدي دو روز نشستي كار دستي ولنتاين درست كردي ولي به مامان كمك نكردي ايشالا چهارشنبه سوري خوبي رو بدون خطري با بهترين كسات بگذروني پاسخ:ببینم غزل خانوم شما چقدر به مامان کمک کردی والاع:) ترکوندم جات خالی
توی دودم چشم به این زودیا اپ میکنم
پاسخ:به امید اون روز فرشته*
ساعت14:17---24 اسفند 1392
من دقیقا با این کامنت میشه سومین اولین بار پست قبلی بود که شما هم گفتی نیتونی رمز بدی همون فرشته ام از این به بعد کنار اسمم یه ستاره میزارم
پاسخ:اهان اره مرسی اینجوری دیگه بنده قاطی نمیکنم:-*
سلام عزیزم.خوبی؟اووووووه آقاتون چه پیامیییی گذاشتههههه ایشالا امسال بشتر از هر سالی بت خوش بگذره ،من که ایشون پادگان تشریف دارن پادگانم نبود فرقی نداشت چون از هم دوریم
پاسخ:سلام ازی جون ممنون عزیزم:-* اقایی منه دیگه:-* من و همسری هم از هم دوریم ازی فقط همون یکسال کنارهم بودیم اصلا اسم سربازی پادگان میاد میخوام گریه کنم :(
میبینم که توهم مثه مغشولی عزیزم...
خسته نباشی.... منکه هرکار میکنم ی روز استراحت میکنم چهارشنبه سوری خیلی فاز داره...دوکس میدارم... منکه الان چندساله عروسکاموجمع کردم گذاشتم تو نایلون واسه بچه هام..عکساش هست ..تو یکی از پستام... توهم جای اینکه هر سال بشوری بجمعشون تا تمیز بموننو واسه نی نی هات.... راستی بنده آپ میباشم...بیا زود پاسخ:منم میبینم که شما هم مثل من کار داری کمد لباسات مونده تمیز نکردی دخترِ بد:) اخی قربون نی نی هام برم:)بیشتر قربون دخترم برم:-* امدم عزیزم
منم عشق ترقم ایشالا پست بعدیت خبرعروسیتوبدی
پاسخ:به به مهسا خانوم کجایی دختر اپ کن دیگه پوسید وبلاگت:) فرشته
ساعت23:55---22 اسفند 1392
سلام وای منم عاشق چهارشنبه سوری و ترقه بازیم خیلی حال میده البته من مخاطب خاصی یا عشقی ندارم که با اون باشم با بچه های فامیل بازی میکنیم ایشالا سال خوبی داشته باشین عزیزم
پاسخ:سلام فرشته جون الان دقیقا شما کدوم فرشته هستی؟اخه دونفر دیگه هم اسمشون فرشته هست کامنت میزارن الان من قاطی کردم خوووو:( ایشالا مخاطب خاص هم به دلت راه پیدا میکنه عزیزم منم امسال با دخترعموی ترسوم ترقه بازی میکنم:(همچنین شما عزیزم:-* دریا
ساعت20:08---22 اسفند 1392
سیلللووووووووووووووووووووووووو ووووم
منم سال اول دوستیمون روز 4 شنبه سوری با عشقم بودم یادش بخیییییرررررر دختر تو چرا به مامان کمک نمیکنی؟ نع کع من کردم ایشالا زود بریم سر هونه زندگیمون بمب جلو پاشونم بندازیم به یاد شیطونیامون پاسخ:سلاااااااااااااااااااااااااااام دریا خانوووووووووووم حالا چرا ناراحتی:-/ کمک میکنم باااووو مثلا میگم نگا اینجای دیوار هنوز لَک داره:) اره من میخوام سال اول چهارشنبه سوری با تانک برم تو خیابون:-) همسری
ساعت0:07---22 اسفند 1392
سلااااااااااااااااااام ،من از عروسی اومدم
خانومی دارم باز اینجا میگم عروسک بزرگارو نمیشوریااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااا آره یادش بخیر چهارشنبه سوری خیلی خوش گذشت ولی الان دیگه تو نیستی اصلاً حال نمیده خیلی دوست دارم زندگی من پاسخ:سلااااااااام به روی ماهت عشقم:-******************** کثیف الانم تو حموم خوووووو:"/ شکلک گریشو نگا دوست دارم اونجا بودم بغلت میکردم میزدمت جیگمل من:) دیدی تازشم از رختخواب بلند شدم لپ تاپ روشن کردم کامنت اقامون رو تایید کردم بعلـــــــــــه ما همچین خانومی هستیم ایــــــــــش چقدر بوووووووووووووووووووس منم دوست دارم پسمل من:-***********************************
|